—> از جون مرغ تا شیر آدمی زاد <—

جون مرغ تا شیر آدمی زاد

—> از جون مرغ تا شیر آدمی زاد <—

جون مرغ تا شیر آدمی زاد

I بی U

من بی تو در غروب نشستم
من بی تو در سکوت نشستم
تا در غروب من تو بتابی
تا در سکوت من تو بگویی
من با تو از غروب گذشتم
من با تو از سکوت گذشتم
تا آنکه از تو بمانم
تا آنکه از تو بگویم........

برای ششمین حرف


عشق یعنی مستی و دیوانگی عشق یعنی با جهان بیگانگی عشق یعنی شب نخفتن تا سحر عشق یعنی سجده با چشمان تر عشق یعنی در جهان رسوا شدن عشق یعنی اشک حسرت ریختن عشق یعنی لحظه های التهاب عشق یعنی لحظه های ناب ناب عشق یعنی قطره و دریا شدن عشق یعنی دیده بر در دوختن عشق یعنی در فراقش سوختن .................!!

برای پنجمین حرف

روزی پرسیدمش با بی قراری بغیر از من کسی را دوست داری؟
از خجالت دو چشمش بر هم افتاد
میان گریه هایش گفت اری 

شروور ۳

یک به اضافه یک می شود دو
من به اضافه تو می شویم تو
دو منهای یک می شود یک
تو منهای من می شود تو
به خاطر همین است که فکر می کنم موجودیت من در همان دایره کوچک زیر علامت سئوال خلاصه می شود
و تو چه بدون من چه با من همیشه تو می مانی ....

شرور ۲

ما رو باش خیال می کردیم همیشه یکی رو داریم
یکی که به وقت گریه سر رو شونه هاش بذاریم
ما رو باش خیال می کردیم که یکی به فکرمون هست
میون این همه وحشت توی این کوچه بن بست
ما رو باش دل به کی بستیم چشم به راه کی نشستیم
ما که واسه خاطر تو قرق ماهو شکستیم
وقتی خورشید حقیقت از خواب قصه برآشفت
تازه فهمیدم چه آسون چشم تو به من دروغ گفت
هاج و واج رد نگاتو به گلای قالی دوختی
بگو اون همه عشقو به چه قیمتی فروختی؟
تو به فکر من نبودی توی گرگ و میش مهتاب
حتی اندازه چشمی که یهو می پره از خواب
...........